زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

ادامه پست پایین

سلام عزیزم  امیدوارم که وقتی این پست رو میخونی سالم و سلامت باشی بلاخره تصمیم گرفتیم که واست تولد بگیریم ولی خیلی خودمونی و کوچولو بابایی رفت برات یه کیک خوشگل خرید و منم با چند تا بادکنک خونه رو تزیین کردم اینم فقط به خاطر دل خوشی شما... خیلی خوشحال بودی مهمونامونم ... دو تا زن دایی ها با میکاییل و یوسف دو تا خاله ها با حسین و زهرا و مهدی عمه رضوان و حلما مادر جون و مامان جون  من و بابا همین ... خیلی خودمونی و کوچولو برگزار شد. انشاالله سال دیگه خونه خودمون...     کیک تولدت که بابایی تو دقیقه نود رفت واست گرفت &...
27 ارديبهشت 1396

تولد 5 سالگی

بازم شادی و بوسه،گلهای سرخ و میخک میگن کهنه نمیشه تولدت مبارک تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا وجود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز از اسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا یه کیک خیلی خوش طعم،با چند تا شمع روشن یکی به نیت تو یکی از طرف من الهی که هزار سال همین جشنو بگیریم به خاطر وجودت به افتخار بودن تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی با یه گریه ساده به دنیا بله گفتی ببین تو اسمونا پر از نور و پرنده اس تو قلبا پر ز عشقه رو لبها پر ز خندس تا تو هستی و چشمات بهونه اس واسه خوندن همین شعر رو ترانه توی دنیای ما ...
26 ارديبهشت 1396

در استانه تولد

سلام دختر با ادب و با محبت و خیلی خیلی مهربونم هر چه بزرگتر میشی خانم تر میشی  امروز میخوام برات از شیرین زبونیات  و کارات بنویسم  البته اگه یادم بیاد  امروز مامان جون قراره از کربلا بیاد از وقتی شنیدی دیگه از خوشحالی تو پوست خودت نمی گنجی.. همش میگی مامان جون کی میرسه دلم براش تنگ شده مامان من مامان جونا خیلی دوستش دارم از بس مهربونه و بعد گفتی اگه یکم دیگه در موردش حرف بزنم اشکم در میاد.. چند دقیقه بعد مامان ساعت چنده  من :ساعت یازده شب  شما :ساعت چند مامان جون میرسه من :ساعت سه نیمه شب  مامان چرا عقربه بزرگه تن...
25 ارديبهشت 1396

شروع مجدد وبلاگ

سلام به دوستای خوبم و عشقم ثنا جون امیدوارم  که حال تک تکتون خوب بوده و باشد. عزیز دلم ثنا جونم الان یکسالی میشه که وبلاکتا به روز رسانی نکرده ام و دلیلش یکمی تنبلی و دلیل اصلیش این بود که لطف خدای مهربون دوباره شامل حالمون شده و یه فرشته کوچولوی ناز مهمون خونمون شد که هم محمد سبحان صداش میزنیم و هم سبحان الان دخترم ثنا جون یه داداش سه ماهه داره که خیلی خیلی دوستش داره و همش ناز و نوازشش میکنه انشاالله که برسم و این دو تا وروجک بزارن من بیام اینجا و خاطراتتون رو بنویسم و باز وبلاگ تعطیل نشه... آمـــــــــــــــــــــین یا رب العالمین &nbs...
24 ارديبهشت 1396
1